جدول جو
جدول جو

معنی کنس بن - جستجوی لغت در جدول جو

کنس بن
مرتعی جنگلی کنار راه رویان به کجوردر محل به آن کفسن گویند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ بُ)
بتۀ نی:
زآن کهن چاه نی بنی بررست
شد قوی نی بن و برآمد چست.
سنائی.
ای دل از هرکسی مجوی وفا
کز همه نی بنی نخیزد قند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ)
دهی از دهستان کیاکلاست که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 410 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(وَ نَ دَ)
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل. سکنۀ آن 210 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بُ نِ)
دهی از بخش قصرقند که در شهرستان چاه بهار واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کُ سِ)
دهی از دهستان اهلم رستاق است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کِمْ بَ)
به معنی ون است و آن را به ترکی چتلاقوج و به عربی حبهالخضراء گویند. (برهان). بار درخت بنه که ون نیز گویند و به تازی حبهالخضراء است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران. دارای 277 تن سکنه. محصول آنجا غلات، سیب زمینی، میوه جات. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کَ شَ / شِ بُ)
زیر بغل از جامه. خشتچه. کش بن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سِ مَ حَلْ لَ)
کوه کشیش ها، کوهی است نزدیک بروسا که بر آن دیرهایی بنیاد شده است. خاندان عثمان پس از فتح آنجا راهبان آن را به درویشان تبدیل کردند. (ذیل المنجد)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
درخت کاج
لغت نامه دهخدا
(کَ بُ)
زیر بغل از جامه. خشتچه. کشه بن. خشتک سونچه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاج بن
تصویر کاج بن
درخت
فرهنگ لغت هوشیار
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر، نقطه ای
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که شیر را مایع زند
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قدیمی روستایی در منطقه ی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش پا
فرهنگ گویش مازندرانی
نفرینی به معنی: خانه به خانه شده، در به در شده، آبادان
فرهنگ گویش مازندرانی
زیربغل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع میان رود واقع در منطقه ی نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
زیرپایی، تشکچه، پوست تخت، هر چیز نرم و مناسب که بتوان
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع ولوپی قائم شهر، مرتعی در راستوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
اطراف اجاق، نام مرتعی در بابل کنار شهرستان بابل، از توابع کیاکلای شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بهرستاق لاریجان واقع در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع لنگا واقع در منطقه ی عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاه کوه و ساور استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
خرس بان، خرس بازکسی که جهت سرگرم کردن مردم خرس رقصاندلوطی
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در شیرگاه شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
خسیس بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام روستایی در حوزه خانقاه پی سوادکوه، نام مرتعی در حوزه
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در حومه ی شهرستان نوشهر، مرتعی در حوزه ی علم
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی واقع در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
پوزه بند، روشی برای قانع ساختن آدم های پرچانه
فرهنگ گویش مازندرانی